سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

90/5/19
1:39 ع

خلاصه قسمتهای آینده تقدیر یک فرشته

 

وقتی ماریا د عیسی ، Marichuy ، متولد شد ، مادرش ، سسیلیا Velarde ، باور به مرگ ، entrusts نوزاد خود را به یک کشیش به نام پدر Anselmo ، که او را می کشد به یتیم خانه. در سن 15 ، Marichuy دور اجرا می شود و شروع به در خیابانها زندگی می کنند ، او را به انجام بهترین برای زنده ماندن. سالها و یک روز ، او توسط یک مست حمله کردند. این تجربه ، و همچنین داشتن وحشتناک کابوس تکرار شونده ، او را با برگ رنجش عمیق نسبت به مردان است. Candelaria ، زن واشر ، ارائه می دهد او را به خانه ، و رفتار او را مانند دختر. Marichuy انجام کارهای عجیب و بزرگ به کمک Candelaria. منبع : سایت فارس مد

یک روز ، سخاوت موذی Marichuy می شود موجب دردسر و اراضی خود را در دادگاه ، جایی که قاضی ، پدر بیولوژیکی او ، (هر چند هیچ یک از آنها از این امر آگاه) ، آرزوهای خود را به او ارسال به زندان است. از سوی دیگر دست خوان میگل سان رومی ، که به تازگی سقوط هواپیما جان سالم به در ، که به کشته شدن همسرش Viviana ، معتقد است که Marichuy فقط دختر معصوم. با این حال ، Viviana است که در واقع زنده و به یک زندگی لوکس تصمیم گرفته شده بود. Marichuy توسط روانکاو ، خوان میگل سان روم ، که قادر به دیدن خوب در Marichuy دفاع کرد. Marichuy تحت بازداشت خوان میگل را آزاد و برگزاری برای او به در خانه او با دخترش ، Mayita ، او مادر در قانون ، Onelia ، و خواهر او ، Rocio بماند. در حالی که Marichuy است در خانه اش ، آنها شروع به در عشق با یکدیگر می گیرند. اما پس از آن خوان میگل طول می کشد Marichuy به خانواده Velarde که برای جلوگیری از شکوفایی عشق.

مردم تنها Marichuy می شود همراه با سسیلیا هستند وجود دارد (پاتریسیو همسر و مادر زمین Marichuy) و دوشیزه یا زن جوان ، بر خلاف دیگران ، پاتریسیو ، و Estefania ، که ادعا می شود طولانی Velarde دختر از دست داده است. Estefania بی میلی نشان داده است بزرگ برای Marichuy چرا که او بیش از حد دوست دارد خوان میگل. پس از Estefania و عمه اش ، ایزابلا ، متوجه Marichuy است دختر واقعی Velardes ، آنها به علت Marichuy از طریق تجربیات بد برود ، مانند آن را شبیه Marichuy پول از Velardes محروم مانده اند. سسیلیا می شود بین او “واقعی” دختر Estefania ، و Marichuy پاره شده ، با چه کسی او را توسعه داده است ایجاد پیوند عاطفی قوی. در نهایت ، Estefania موفق به شروع رابطه با خوان میگل ، که تحریک حسادت در Marichuy. هنگامی که پاتریسیو تا به حال به اندازه کافی از Marichuy را “دروغ و رفتار” ، به بیان Marichuy خوان میگل که او می خواهد تا با او زندگی می کنند چرا که او نمیخواهد تا با Velardes دیگر زندگی می کنند. خوان میگل می دهد به درخواست او طول می کشد و او را با او.

خوان میگل می یابد وجود دارد که او کسی است که او را مورد حمله هنگامی که او جوان بود و می داند که واقعا نمی دانند که آنچه رخ داده بود. وقتی خوان میگل شروع می شود به او به خاطر اجتناب از گناه خود ، Marichuy فکر می کند او را متنفر است ، اما به جای خوان میگل او می گوید او را دوست دارد. خوان میگل به ازدواج Estefania قرار داده بود ، اما زمانی که او تا به تصادف او تا به تغییر قلب و می گوید Marichuy او ازدواج با او.

پدر Anselmo و ادواردو (اعتماد خوان میگوئل دوست) هشدار خوان میگل برای گفتن Marichuy او که او را مورد حمله قرار قبل از آنها که ازدواج کرده اند اما از ترس رد با او هیچ چیزی برای بیان کردن نیست. Marichuy شد. آنها ازدواج بدون در نظر گرفتن و صرف زیبا ماه عسل با هم. با این حال ، صبح روز بعد از خواب بیدار Marichuy از کابوس و متوجه می خوان میگل مهاجم خود را گرفت. او برای آمرزش او pleads اما او نشانی از او را ببخشد و او با Candelaria برمی گردد.

چند روز پس از حادثه ، خوان میگل بازدیدکننده داشته است نهاد که در آن او به طور ناگهانی بیمار جدید به رسمیت می شناسد. با ناباوری بزرگ او در همسرش ظاهرا مرده به نظر می رسد. منبع : سایت فارس مد. در آن لحظه ، او طول می کشد تا مسئولیت به آنچه اتفاق افتاده است به همسر و برای کمک به او بهبود می یابند.

Marichuy به زودی متوجه او باردار است و او که نشانی از عشق خوان میگل با وجود او به او بود ؛ او را به خانه خوان میگل می رود تا او را ببخشند. به جای دادن Marichuy پاسخ مثبت ، او می دهد ، او را به خبری که ازدواج خود را نامعتبر است زیرا همسرش مرده است ندارد. دل شکسته ، او به Candelaria می گرداند و می رود تا با پدر Anselmo که می گوید که وی با درخواست او موافقت او را میبرد به جایی دور به جایی که هیچ کس نمی داند که او صحبت می کنند.

Marichuy می رسد در ملک و ملاقات Leopardo / عمر کنتراس است که مهاجم و به ظاهر بی عاطفه به خاطر عشق خود را با فاجعه Ivette / بلانکا سیلوا. با این حال با گذشت زمان ، کلمات محبت آمیز و بی گناهی او در نهایت تغییر روش او ، و او در عشق با او می افتد. Leopardo ، با وجود دانستن او حامله است ، پیشنهاد می شود به پدر عزیزم و شوهر به Marichuy. Marichuy می تواند به دلیل تصمیم را ندارد ، با وجود همه چیز او هنوز هم دوست دارد خوان میگل.

وقتی Marichuy بار خوانده شده در یک روزنامه که همسر خوان میگل را توسط Ivette کشته شد و او باید حمایت او نیاز خواهم داشت ، او تصمیم گرفت بدون گفتن Leopardo ترک و بازگشت به خوان میگل. پس از ورود به پشت در مکزیک او را میبیند که خوان میگل است که در واقع با (Mayita حاکم است رنج می برد که از یک اختلال شخصیتی دو ، که در آن او می شود Ivette) بلانکا مشغول اند. Marichuy تصمیم می گیرد و نه بازگشت به خوان میگل ، اما ادامه کار او به عنوان بازیگر. پس از مدتی ، خوان میگل را میبیند که Marichuy بازگشت. بطور غیر منتظره ، خوان میگل نیز با عمر ، دوست طولانی مدت ، که در جستجوی یک زن او را دوست دارد به نام Lirio که واقعا Marichuy آمده پیوست. خوان میگل نمی داند Lirio Marichuy است.

Marichuy و عمر مشغول گرفتن دوباره ، اگر چه او را نشان می دهد که نشانه ای از حسادت Marichuy تا به هر نوع تماس با خوان میگل. Marichuy همچنان در چند نمایشنامه موفق عمل می کنند زمانی که Estefania ناامید تصمیم می گیرد برای پایان دادن به زندگی Marichuy را با قرار دادن گلوله واقعی در اسلحه که در سرپا نگه داشتن برای نشان دادن Marichuy را مورد استفاده قرار گرفت. Marichuy رنج می برد ، ضربه به سر ، که باعث از دست دادن او را به نزد او. در این زمان ، عمر متوجه می شود او را دوست دارد بلانکا Marichuy ، پس او را ترک نمی کند. Marichuy وانمود او دوباره بینایی خود را به عقب فقط تا عمر خوشحال می تواند بدون هیچ گونه گناه و به طوری که می خوان میگل دور ماندن از او.

چندی پس از آن ، Estefania و عمه اش ایزابلا در اقدام به قتل مشکوک. Estefania را تکذیب کرد همه چیز ، اما عمه اش ، تحت فشار پلیس ، اذعان می کند که می خواستم برای کشتن Estefania Marichuy. Estefania دستگیر میشود ، اما بعد از نه حقیقت این است که نشان داد. پدر Marichuy است رنج می برد حمله قلبی وقتی که او متوجه چه بی رحمانه او بوده است به Marichuy زمانی که آن را در واقع تقصیر Estefania است. منبع : سایت فارس مد

در حالی که پدر Marichuy است دوره نقاهت در بیمارستان ، Marichuy او را می بخشد و آنها در نهایت توسعه باند پدر و دختر.

خوان میگل سپس پذیرد که Marichuy کند او را دوست ندارد و تصمیم به ترک مکزیک ، اما قبل از او برگ ، Marichuy می خواهد به عقب بر گردیم با او. هنگامی که او را بار مشاهده شده است در روز آخر او او او او می گوید می روم و او اجازه می دهد تا او را بدون گفتن او را دوست دارد او را ترک کنید. با این حال در سفر خود ، Onelia (خوان میگوئل مادر شوهر) خواستار او را به او بگوید که Marichuy هنوز کور تا او برمی گرداند و می یابد Marichuy در مقابل کلیسا Anselmo است. او تلاش می کند به صحبت کردن به او ، او را به تحریک و باعث اجرای او را به با یک ماشین تصادف. او خوب است اما به دلیل تصادف او هرگز قادر به دیدن حتی اگر او تا به عمل. خوان میگل برگ به مطالعه عمل جراحی چشم در ایالات متحده به طوری که وقتی که او برمی گردد که او می تواند جراحی بر روی چشم او انجام Marichuy دوباره بستاند.

در سفر خود ، آنا جولیا ، دوست Marichuy آغاز می شود به نیات پلید خود را به علت حسد نسبت به Marichuy و جاذبه های ناگهانی او را به خوان میگل. او ، مانند Estefania ، تلاش می کند همه چیز را برای دریافت Marichuy به نفرت خوان میگل. منبع : سایت فارس مد.وقتی Marichuy توسعه تومور در سر او و نیاز عمل جراحی ، پدر او را نمیخواهد به اجازه خوان میگل جراحی به منظور انجام ، حتی اگر او بهترین جراح در مکزیک. وقتی او را میبیند که Marichuy است در مورد مرگ ، او را به حواس خود می آید و اجازه می دهد تا خوان میگل عمل در Marichuy. آنا جولیا تلاش می کند برای جلوگیری از خوان میگل چرا که او می خواهد Marichuy به مرگ است ، اما کار نمی کند. او سپس به مواد مخدر خوان میگل طرح ها و بعد وانمود میکند که او و خوان میگل حال روابط جن**سی است.

آنا جولیا اعلام می کند که او باردار است با فرزند خود ، اما پدر واقعی کودک است که در واقع Amador. وقتی خوان میگل پس از اتمام عملیات Marichuy است ، نقل و ویسنته Amador کمک می کند تا به ربودن رافائل و وقتی که همه می آموزد که رافائل ربوده است ، می گوید او خواهد Marichuy باند را ندارد مگر اینکه خارج از رافائل امن است. بنابراین خوان میگل تماس پدر رافائل و به او می گوید در حالی که این Vincente تماس Velardes به آنها در مورد آدم ربایی رافائل را بگویید. خوان میگل صدای او را به رسمیت می شناسد. ویسنته مطالبات باج ، به همین دلیل پدرش رافائل را به آنها پول میشود و رافائل به عقب.

Marichuy یک بار دیگر می بیند ، اما پس از رد خوان میگل. سپس او در نظر دارد تا با فرار کودک و کمک به دیگران در جهان است که به او نیاز همراه با مرد دیگری که او نیز در عشق با Marichuy. خوان میگل تلاش می کند به او بگوید که آنها با هم می تواند باشد ، اما نشانی از Marichuy گوش نکرده است. روز گذر ، تا Amador اذعان می کند که آنا جولیا واقعا باردار با فرزند خود. آنا جولیا و ویسنته آمده است برای جلوگیری از Amador از گفتن حقیقت ، اما آنها خیلی دیر شده. آنا جولیا خلق و خوی خود را از دست می دهد و تلاش می کند تا تفنگ را از Amador. این منجر به مرگ ویسنته ، که به طور تصادفی به گلوله بست. Marichuy تماس خوان میگل به او کمک کند. بنابراین خوان میگل می آید و می گوید هر کس که ویسنته نمی توانم زندگی کنم. Marichuy تشکر خوان میگل برای تمام چیزهایی که او تا به حال انجام شده است. دو در نهایت با هم جفت کنی. Amador در زندان قرار داده است.

قسمت آخر تقدیر یک فرشته

در حالی که خوان میگل و Marichuy صرف روز با هم بودیم ، Marichuy اذعان می کند که او می خواهد به همسر خوان میگل دوباره. او موافق است و به طوری که آنها قصد ازدواج. در روز عروسی خود ، Marichuy وارد کلیسا برای تشکر از پروردگار. Marichuy دریافت نامه ای از خوان میگل که به نظر می رسد که جای تعجب برای او. اما Marichuy می یابد که از آن بود آنا جولیا ، که سپس از او می زند. آنا جولیا برگ نامه و گفت که اگر عشق خوان میگل است برای او نیست ، پس آن را نمی خواهد برای Marichuy. آنا جولیا Marichuy طول می کشد تا یک تریلر (همان که Amador گروگان گرفته رافائل). آنا جولیا پس از آن چراغ های آن را در آتش خودش را به کشتن ، نوزاد متولد نشده او را ، و Marichuy. آنا جولیا همچنین به طور ناگهانی به کار می رود. آنا جولیا با وجود او را ترک گفتن او ، Marichuy او می شود و خودش از سپس ارائه دختر آنا جولیا است. آنا جولیا می میرد به علت دود زیاد در ریه های او ، بلکه قبل از او نشانی از او عذر خواهی به همه چیز بد او به او بود Marichuy. خوان میگل Marichury فکر می کند مرده است وقتی که می بیند شعله های آتش ، اما پس از آن Marichuy از پشت ساختمان برگزاری عزیزم آنا جولیا به دست می آید. پس از آن ، هر دو آنها تصمیم بگیرند بچه دادن به Purita و آدریان. Marichuy و خوان میگل بالاخره ازدواج کرد و آنها را صرف ماه عسل خود را با Mayita و Juanito. به پایان می رسد نشان می دهد با خانواده های جدید همه در لباس سفید ، بازی کردن فوتبال در ساحل ، کنار هم ، شاد… بالاخره بزرگ خانواده است.


مشخصات مدیر وبلاگ
 
امیر حسین عموشاهی[0]
 

سلام من امیر حسین هستم امیدوارم اوقات خوشی را در وبلاگ من سپری کنید و از وبلاگم خوشتون بیاد وبا نظراتتون منو در بهتر شدن وبلاگ یاری کنید. اگه خواستین میتونین منو با اسم امیر نینجالینک کنین و بعد در قسمت نظرات بگید با چه اسمی لینکتون کنم. راستی من سایت دیگری هم دارم که آدرس آن amir-ninja.vcp.irاست.اگر مایل بودید خوشحال میشم به سایت دیگرم هم سری بزنید.باتشکر


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
صفحات اختصاصی
 
لوگوی دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ